سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرهنگ لغت سوم تجربی!!!

ارسال‌کننده : سالومه در : 88/3/25 3:10 عصر

دیباچه:در این فرهنگ لغت که طی یک روز سر کلاس زیست شناسی و آزمایشگاه2 نوشته شده و تکمیل آن در روز21خرداد 1388 مطابق با11jun2009 انجام گرفته،هر واژه که تکرار بیشتری در زبان معیار سوم تجربی داشته است،شرح و تفسیر شده است.ضمن آن که در هر مدخل به فونتیک و زمینه ی تاریخی آن واژه نیز اشاره شده است.برای دستیابی به این واژه نامه ی نایاب به ادامه ی مطلب رجوع کنید.(این واژه نامه هنوز در دست تکمیل و بررسی است)ادامه مطلب...


کلمات کلیدی : فرهنگ لغت

زندگی یک سیب است، گاز باید زد با پوست ...

ارسال‌کننده : سالومه در : 88/2/31 12:17 عصر

®یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد جاذبه زمین را کشف کرد.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد فکر کرد که چقدر بد شانس است و آن جا را برای همیشه ترک کرد.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد سیب را نقاشی کرد.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد مرد.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد سیب را با لذت خورد.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد توشه ای از علم سیب بر ذهن گذاشت و عصاره ای شفابخش ساخت برای اثبات توانگری خویش در آن چه مردم معجزه طب می نامیدند.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد
گفت: این سیب توطئه خصمانه دشمنان من است و رفت تا انتقام بگیرد.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد
با تنها رمقی که از فرط گرسنگی در دستانش جاری بود ، سیب را در جیب نهاد برای روز مبادا!
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد
سفری کرد به دل ذرات نهان سیب تا فلسفه جهان را در آگاهی از پیوند ذرات آن بیابد.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد رفت تا سخاوت درخت را با دوستانش تقسیم کند.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد گفت: من هم مثل تو از ریشه و خانواده ام وامانده ام و آن یگانه سیب، همدم یک عصر گاه آن مرد تنها شد.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد سیب را خاک کرد تا نگاه بد بینانه دیگران طراوت سیب را پژمرده نکند.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و او اندیشید که چه دنیای کینه توزی که حتی درخت را به جنگ با آدمی بر می انگیزد و آن درخت را قطع کرد.
®یه روز یه سیب از روی یه درخت افتاد روی سر یه مرد ، و آن مرد شعری درباره یک سیب نوشت:


زندگی یک سیب است، گاز باید زد با پوست ...




کلمات کلیدی : سیب

این هم از جمکران رفتن ما !!!

ارسال‌کننده : سالومه در : 88/2/27 3:50 عصر

من بازم اومدم .اما این بار دست پر اومدم.فکر می کنید چی واستون آوردم؟قاقالیلی؟نه بابا قاقالیلی کجا بود؟بازی؟خجالت بکش از اون هیکلت!بسه بسه.نمی خواد این قدر مخ های گرامی رو به کار بندازید!خودم می گم اصلاْ!...3...2...1...یه خاطره آوردم!چی؟برم پی کارم؟آخه واسه چی؟باشه پس اول گوش کن(یعنی بخون)بعد من می رم پی کارم!

یکی بود یکی نبود...زیر گنبد کبود...چرا بابا یکی بود...یعنی یکی که نه...من بودم و یه اتوبوس بچه تخس که فقط سرگرمیشون بالا رفتن از سرو کول همدیگه بود.خلاصه ساعت که شد8 این یه اتوبوس بچه تخس که فقط سرگرمیشون...راه افتاد.طبق معمول همیشگی بوفه در مالکیت سوم تجربی بودوسوم تجربی های گل گلاب هم که ماشاالله قربون اون قدوبالاشون...واسه بقیه کم نمی ذاشتن از شیطونی!اگه اون صندلی های اول هم می نشستی صدای ساسی مانکنشون می اومد!حالا بگو این یه اتوبوس بچه تخس که...کجا داشت میرفت!دبی؟نه نیار این اسمو ! آنتالیا ؟ اوه ! لس آنجلس ؟ آخه لس آنجلسو با اتوبوس می رن؟نه بابا داشت می رفت جمکران!!!!!!موندی تو کفش(منظورم«تو کف اونه» نه اونی که پات می کنی می ری نظر!)آره؟حالا بذار یه چیزی بگم بیشتر تو کفش بمونی!...وسطای راه که رسیدیم،آقا ما داشتیم زیارت آل یاسین می خوندیم که یه دفه این ورمونو نگاه کردیم دیدیم گوشیمون نیست،اون ورمونو نگاه کردیم دیدیم بازم گوشیمون نیست!خدایا!پس این گوشی چی شده بود؟چشت روز بد نبینه خواهر!کیفمو،کیفتو،کیفشو،کیفامونو،کیفاتونو،کیفاشونو گشتیم نبود!!!جیبامو،جیباتو،جیباشو،جیبامونو ، ...گشتیم اون جا هم نبود!یکی از رفقا که رو گوشیش شماره ی شیر مرغ تاجون آدمیزاد پیدا می شد زنگ زد رو خط من...نفس ها همه در سینه حبس بود... که صدای گوشیم در اومد ما رو بگو عینهو کسایی که آژیر قرمز شنیدن و دنبال یه پناهگاه می گردن،داشتیم دنبال اون گوشی می گشتیم.نگو یکی داشت هرهر به ریش نداشتمون می خندید.باز بعد از کلی جستجو اونو تو جیب سویی شرت مهشید پیدا کردم...جل الخالق...من که اون جا رو گشته بودم!!!این جاست که آقا دزده دست خودشو رو کرده بود...یه ضرب المثل نمیدونم کجایی(!)(فکر کنم انگلیسی)هست که می گه« مجرم همیشه به محل جرم بر می گرده»!!!مجرم نابکار بعد از کلی ظاهر سازی در مقابل محاکمه کنندگان در یک فرصت مناسب شیء مورد نظر رو توی جیب مهشید جاسازی کرده بود و.......... .(نامردا حالا که خوشتون اومد پس یه نظر بدید دیگه!)

 




کلمات کلیدی : زیارت آل یاسین

سلااااااام

ارسال‌کننده : سالومه در : 88/2/25 6:8 عصر

اگه من نباشم بازیگوش/به من تو می کنی یه بار گوش؟/بابا یه بار گوش!

سلام بروبکس.خوفید؟خوشید؟سلامتید؟خانواده چطورن؟اونام سلام می رسونن؟خوب الهی شکر!چی؟من چرا اینجام؟خوب این که معلومه اومدم لایحه ای رو که دیشب توسط صنف سوم تجربی(یعنی خودم)به تصویب رسید،به عرضتون برسونم.مفاد این لایحه ی 2فوریتی به شرح زیر است:

«طبق آمار به دست رسیده از کلاغ خبرچین کلاس سوم تجربی برو بکس این کلاس بسیار بی وفا بوده و اگر کسی به آن ها سلام نکند آن ها نیز برای سلام کردن پیش قدم نمی شوند(و حتی دریغ از یه اس ام اس14تومنی).بر این اساس اینجانبان(اعضای صنف=خودم وخودم)تصمیم گرفتیم که وبلاگی طراحی کنیم تا بلکه این برو بکس یه کمی از خساست دربیان و یه کم هم اونا پول اینترنت و تلفن بدن.و باز هم بر این اساس هر کی قصد داره که یه کم لارج باشه(!)یه تلفن خشک و خالی به خود جناب عالیم بزنه تا نام کاربری و پسورد وبلاگ رو بهش بدم تا اونم توی این وبلاگ دستی داشته باشه وخطی بنویسه.والسلام.نامه تمام»




کلمات کلیدی : لایحه

تبیلغات رایگان
ترجمه به فارسی: گرافیکس || ترجمه به پارسی بلاگ: تیم پارسی بلاگ